امروز جمعه , 25 آبان 1403

پاسخگویی شبانه روز (حتی ایام تعطیل)

4,000 تومان
  • فروشنده : بانک تحقیق
  • مشاهده فروشگاه

  • کد فایل : 35629
  • فرمت فایل دانلودی : .doc
  • تعداد مشاهده : 6.6k

دانلود مقاله درمورد پائيز

دانلود مقاله درمورد پائيز

0 6.6k
لینک کوتاه https://darspajoohii.pdf-doc.ir/p/51eafe0 |
دانلود مقاله درمورد پائيز

با دانلود مقاله در مورد پائيز در خدمت شما عزیزان هستیم.این مقاله پائيز را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود مقاله پائيز ادامه مطالب را بخوانید.

نام فایل:مقاله در مورد پائيز

فرمت فایل:word و قابل ویرایش

تعداد صفحات فایل:2 صفحه

قسمتی از فایل:

   راستي چقدر اين موضوع برايمان تكراري بود آنقدر تكراري بود كه معلم تا دهان باز نكرده مي دانستيم كه موضوع انشاء چيست و ما هم در روزهاي آفتابي و زيباي پاييزي و در حالي كه پاييز را با تمام وجود ديده بوديم و لحظات شيرين آنرا چشيده بوديم شروع مي كرديم كه:

    در فصل پاييز مدرسه ها باز مي شوند و بچه ها دسته دسته به مدرسه مي روند. بسياري از ميوه ها در فصل پاييز مي رسند. اناره ساوه، خربزه، سيب، پرتقال ، به، سنجد و..... در فصل پاييز بسياري از پرندگان به مناطق گرمسير مهاجرت مي كنند. در فصل پاييز كشاورزان زمينها را شخم زده و در آن محصولاتي مانند گندم و جو مي كارند. در فصل پاييز روزها كوتاهتر مي شود و شبها طولاني مي گردد. و خلاصه هر آنچه از پاييز ديده يا شنيده بوديم با حرص و ولع بر روي كاغذ مي آورديم و در پايان انشاء چون قهرماني كه اثر كارش را به رخ ديگران بكشد مي نوشتيم اين بود انشاي من.   راستي يادم رفت بگويم كه در پاييز بود كه ريزعلي خواجوي پيراهنش را كند و آتش زد تا مسافران قطار از مرگ نجات يابند.

    اما امروز كه معلم شده ام و هرچند كه معلم انشاء نيستم اما باز به ياد دوران دبستان دوست دارم انشايي در باره پاييز بنويسم به همين خاطر در پشت ميز كامپيوتر مي نشينم و در حاليكه از پنجره اتاقم  به حياط نگاه مي كنم  و درخت سيب را مي نگرم كه باد ملايم شاخه هاي آنر مي رقصاند و سيب هايش  با صورت آرايش كرده نگاهم مي كنند ، قلم را به دست مي گيرم يعني دستم را بر صفحه كليد مي فشارم و آغاز مي كنم كه:

    بسم الله الحمن الرحيم

      اي نام تو بهترين سر آغاز     بي نام تو نامه كي كنم باز

خداوندا  امروز نيز همانند دوران دبستانم پاييزت زيباست، آسمانش صاف و خورشيدش خندان است، هوايش لطيف و شب هايش دلپذير است. در آن دوران كه تازه وارد نوجواني مي شدم شب هاي پاييز  مي نشستم  و قصه ليلي و مجنون و يوسف و زليخا مي خواندم و با ذهن خيال پرداز خود صحنه هاي داستان را در جلو چشم خود مجسم مي ساختم و دنياي درونم را پر از شيريني  و زيبايي مي ساختم.